عاقا یه روز ما باید میرفتیم تو سایت دانشگاهمون واسه تکمیل اطلاعاتمون بعد
نگو این سایته مشکل داشته!خلاصه این دوست ما زنگ زد به من که من نمیتونم
برم تو سایت گفتم مرور گرت چیه باید فایر فاکس باشه!!گفت adsl هست!
من:0.0
من:نه مرورگرت!!با چی میری تو سایت؟؟؟اینترنت اکسپلورر؟؟؟گوگل
کروم؟؟چی؟؟فقط با فایر فاکس میتونی بری میگه ینی با اینترنت پر سرعت
نمیشه؟؟؟عاقا من داشتم گوشو قورت میدادم از خنده!!!مونده بودم این چه طوری
دانشگاه قبول شده!!آخر سرم دیگه بهش گفتم فک کنم مشکل از کامپیوترت باشه
خدافسسسسسسسسس
--------------------------------------------------------------------------------------
هیچی به اندازه ی این حال نمیده که یه چیز تاریخیو که به عقل جن نمیرسه
بندازی تو مخ افراد خانواده بعدش خودت بشینی نگاشون کنی لذت ببری.مثلا
دیروز به بابام گفتم اسم اون بازیگره تو فلان فیلم چی بود؟(فیلمه واس 10
سال پیش!)بیچاره تا صبح با مامانم داشتن فکر میکردن ...آخرم یادش نیومد با
اعصاب داغون رفت سرکار...
آخیــــــــــــــــش...چه قد این اعمال سادیستیک به آدم انگیزه ی زندگی میده!
------------------------------------------------------------------------------------
یکی از فانتزیامم اینه که پرستار بشم بعدش یروز که دونفر تو راهروی
بیمارستان دعواشون شده برم با عصبانیت و جذبه به مقدار لازم بگم عاغا چه
خبرتونه؟اینجا بیمارستانه...
اونام به این نکته ی ظریف پی ببرن خفه خون بگیرن...اصن نمیدونم چه رازی تو این جمله هه نهفتس...
------------------------------------------------------------------------------------
یکی از فانتزیام اینه که منشی یه شرکت خـــــعــــــلی توپ بشم بعدش یه روز
که دارم با تلفن غیبت میکنم یا ناخونامو سوهان میکشم یه خانومِ خوشتیپِ
عصبانی بیاد تو بگه عاغای رییس هستن؟
منم همچین یه نگاه سر تاپایی بش بکنم بگم:نه گلم تو جلسه هستن بفرمایید
کارشون تموم شه صداتون میکنم بعدش یهو خانومه قاطی کنه با یه حرکت ناگهانی
بپره تو اتاق رئیس اونم یهو از جاش پاشه با تعجب به من نگاه کنه منم با یه
چشم غره ی اساسی به اون خانومه به رئیس بگم:عاغای رییس من به ایشون گفتم
شما جلسه دارید اما...
بعدم با مظلومیت بهش نیگا کنم!اونم بگه:موردی نداره خانوممممممممممم شما بفرمایید سر کارتون...
بعدش کاشف به عمل بیاد اوشون(اون خانومه)زن دوم عاغا تشریف داشتن منم با
خباثت به زن اولیه خبر بدم بعدش دعوا شه چن نفر کشته
شن!واااااااااااااااااااااااااااای چه حالی بده!
-----------------------------------------------------------------------------------
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺯﺩﻩ : ﻣﻨﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ٬ﺧﯿﻠﯽ
ﺧﻮﺵ ﮔﺬﺷﺖ٬ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻤﺖ kiss
ﻣﯿﮕﻢ : ﮐﺠﺎ ﺧﻮﺵ ﮔﺬﺷﺖ ؟ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺯﺩﯼ ؟
ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﻣﯿﮕﻢ : ﺑﺎ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ٬ ﻣﻨﻈﻮﺭﺕ ﭼﯿﻪ ؟
... ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺷﮏ ﺩﺍﺭﯼ٬ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﺴﺘﯽ
ﻣﯿﮕﻢ : ﭼﺮﺍ ﺳﻮﺍﻻﻡ ﺭﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯿﺪﯼ ؟
ﻣﯿﮕﻪ : ﺩﯾﮕﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﯿﻦ ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺩﺭﺳﺘﺶ
ﮐﻨﯽ٬ ﺧﺪﺍﻓﻆ
من
دختره
-----------------------------------------------------------------------------------
خاطره مخصوص سرآشپز:
برو بکس ما یه روز رفتیم این سوپر مارکت سر کوچه خرید کردیم بعد که حساب
کردم فروشنده پول خورد نداشت پس بده گفت 500 تومن میشه طلب ما پول خورد
ندارم بهتون بدم!!!حالا این وسط من هی میگم قابل نداره!!!نهههههههههههههههه
اصن حرفشم نزنید!!!نه به خدا ما که اینجا دیگه مشتری هستیم بیچاره فروشنده
هه هی میگفت خواهش میکنم و جلو خندشو میگرفت!!!بعدش که از مغازه اومدم
بیرون تازه دوزاریم افتاد که وقتی میگه 500 تومن طلب ما ینی من باید 500 به
اونا بدم!!!!با نهایت شرمساری رفتم توی مغازه و پول رو دادم
:دی
نتیجه اخلاقی:حساب حسابه کاکو برادررررررررر
تعارف نداریم که با هم!!!:D
---------------------------------------------------------------------------------
به جون خودم نباشه به جون شوما مجنون اگه بود الآن از خط ایرانسل کوه میساخت!
بهش میگم چندتا خط داری؟!
صاف صاف میگه 32 تا!
من:(((((
اپراطور ایرانسل:|
خودش:))))))))))))))))))))))))))
----------------------------------------------------------------------------------
رفتم ثبت نام کردم واسه گواهینامه،جلسه اول کلاس ساعت2شروع میشدمن ساعت2/10دیقه رسیدم،درزدم رفتم تودیدم یه سرهنگ اخموبا40نفرتوکلاسن،تارفتم بشینم گفت10دیقه دیراومدی بروفردابیا!مام باعصبانیت کلاسوترک کردیم...فرداش ساعت5دیقه به2سرکلاس بودم،ساعت شد2سرهنگه نیومد!منم پاشدم درکلاسوقفل کردم(افکارشیطانی درمن رخنه کرده بود)!!همه هاجوواج مونده بودن.آقاسرهنگه اومدچندباردستگیره دروبالاپایین کرددیدبازنمیشه درزدمنم گفتم کیسته!(اون طنزرویادتونه؟همون موقع بود)گفت این مسخره بازیاچیه دروکی قفل کرده؟گفتم سرهنگ5دیقه دیراومدی بروفردابیا:-)کلاس پاره شدازوسط،تازه دوزاریش افتاد!گفت کاری میکنم تا1سال بهت گواهینامه ندن،گفتم پس برودیگه نیا:-)آقابعدنیم ساعت دروبازکردم...آتش انتقام درمن فروکشید:-)انقدم رابطش باهام خوب شد...
-----------------------------------------------------------------------------------