می دانی ، فلانی جان !
زندگی شاید همین باشد
خوشبختی ما در سه جمله است :
تجربه از دیروز , استفاده از امروز , امید به فردا ...
ولی ما با سه جمله دیگرزندگی مان را تباه میکنیم :
حسرت دیروز , اتلاف امروز , ترس از فردا ...
دکتر شریعتی
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت ...
سلام دوستان عزیز
بدلیل درخواست یکی از همکاران وبلاگ
در جستجوی سوژه های مناسب بودیم که بفهمیم
24 ساعت پسرا چ شکلیه و در این بین یافتیم که!!....
امیدوارم لحظات خوبی داشته باشین
8 صبح: تو رختخواب
ادامه مطلب ...
و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی
وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی
انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی
وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی، پیشونیم رو بوسیدی و
گفتی بهتره عجله کنی ، داره دیرت می شه
وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم
بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری بعد از کارت زود بیا خونه
وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی
باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری تو درس ها به بچه مون کمک کنی
وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو همونجور که بافتنی می بافتی بهم نگاه کردی و خندیدی
وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی...
وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم
در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم
من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی
رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود
وقتی که 80 سالت شد ، این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری
نتونستم چیزی بگم ، فقط اشک در چشمام جمع شد
اون روز بهترین روز زندگی من بود ، چون تو هم گفتی که منو دوست داری
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
هدیه ای بچه های با حال برق به تمام عاشقان
۲۴ساعت از زندگی دخترها چگونه می گذرد؟؟؟!!!
5 صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب…..
6 صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره .
ادامه مطلب ...در یکی از دبیرستان ها هنگام برگزاری امتحانات سال ششم دبیرستان به عنوان موضوع انشا این مطلب داده شد که ”شجاعت یعنی چه؟” محصلی در قبال این موضوع فقط نوشته بود : ”شجاعت یعنی این” و برگه ی خود را سفید به ممتحن تحویل داده بود و رفته بود ! اما برگه ی آن جوان دست به دست دبیران گشته بود و همه به اتفاق و بدون …استثنا به ورقه سفید او نمره ۲۰ دادند . فکر میکنید اون دانش آموز چه کسی می تونست باشه؟ دکتر علی شریعتی