وبلاگ دانشجویان برق

وبلاگ دانشجویان برق

دانشگاه پیام نور تبریز
وبلاگ دانشجویان برق

وبلاگ دانشجویان برق

دانشگاه پیام نور تبریز

پدر عشق...

من سرم توی کار خودم بود!!


بعدش یه روز یه نفرو دیدم

اون این شکلی بود!!!

برای دیدن ادامه ی داستان زندگی این کوچولو ادامه مطلبو بزنید!!

جالبه!! حتما ببینیدش


ما اوقات خوبی باهم داشتیم

من یه کادو مث این بهش دادم

وقتی اون کادومو قبول کرد من اینجوری شدم!

تقریبا ما همه شبا باهم حرف میزدیم

وقتی بچه ها توی دانشگاه منو با اون میدیدن اینطوری نگامون میکردن

و منم اینجوری جوابشونو میدادم

اما روز ولنتاین اون یه گل به یه نفر دیگه داد!!

و من برا اون اینجوری بودم!

بعدش که فهمیدم قضیه رو اینجوری شدم

خیلی عصبانی بودم

بعدش رفته رفته این شد حال روزم

هییییییی پدر عاشقی بسوزه

نظرات 5 + ارسال نظر
atres دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 21:26

عالیه عزیزم دستت درد نکنه

دمین ایسسییییییییییی

asra پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:30

فدات شم عزیز دلم

قربونت عسیسم

بوووووووووووووووس جیگرم

امید جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 18:48

عالــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بود.دستت درد نکنه

ممنون

رضا شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 19:36

سلام
مغسی بابت مطالبتون
رسم زمونه اینه و نباید بهش دل بست چرا که:
وابستگی ها وام های کوتاه مدتی هستن با بهره های سنگین

سلام عمر آدما خیلی کوتاهه نباید وابسته چیزی شد و از زندگی لذت برد

من منم دیگ شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 13:57

جیگر بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد